خلاصه داستان: فیل هورتون شیطون ناگهان صدای ذرات معلق در هوا را شنید و متوجه شد که موجوداتی روی آن زندگی می کنند. دوستانش فکر می کردند او دیوانه است، اما او تصمیم گرفت به آنها کمک کند و دوستانش زمانی که لجاجت و تسلط او را دیدند، آن ها هم این تصمیم را می گیرند.