خلاصه داستان: Treehorn به وضوح در حال کوچک شدن است و والدین او کمترین علاقه ای به آن ندارند. مادرش وسواس دارد که کیکش بالا بیاید یا نه. پدرش در نقطهای خطاب به پسری که به سختی میتواند پشت میز را ببیند، میگوید: «هیچکس کوچک نمیشود». به نظر نمیرسد که شاخ درختی از این که لباسهایش روی اندامهایش آویزان است، آزارش نمیدهد. او فقط احساس می کند کسی باید بداند. اما بزرگسالانی که او سعی میکند به او اطلاع دهد، ادعای او را بهعنوان ترفندی برای جلب توجه یا رفتار ناپسند آشکار، نادیده میگیرند.